مجلهی موسیقی ملودی: «بابک رجبی» سرپرست گروه موسیقی نوژان طی مقالهای که برای مجلهی موسیقی ملودی نگاشته به بررسی موسیقی و لحن در متون قدیم تاریخ موسیقی ایران پرداخته است که با هم آنرا میخوانیم:
«ابو نصر فارابی» در موسیقی الکبیر میفرماید: بدان که موسیقی لفظی است یونانی و معنی آن الحان است.
لحن، گاه بر جماعت نغمه های مختلف که به ترتیب معینی مرتب شده باشند اطلاق میشود وگاه بر گروهی ازنغمه ها که به وجهی معین تألیف شده باشند.گاه نیز لحن به معنای دیگریست که دراین مقام به آن نیازی نیست.
«عبد القادر مراغی» معتقد است که در تعریف فارابی از موسیقی اصوات متنافر داخل میشوند. و همچنین «صفیالدین ارموی» تخصیص کرده است لحن را به جماعت نغمات ملایمه.
عبدالقادر در «جامع الالحان» میفرماید: بعضی از حکما گفته اند علم موسیقی عبارت است از علم ریاضی که بحث کنند و در آن از احوال نغمات از آن حثیت که ملایم است یا متنافر واحوال ازمنه ای که متخلل اند میان آنها؛ تامعلوم شود که چکونه تألیف کرده شود. وبعضی دگر گفته اند که موسیقی عبارت است از صناعتی که مشتمل باشد بر الحان وآنچه التیام الحان بدان باشد و بدان کامل شود، به تصویت انسانی یا به آلات.پس گوییم:موسیقی عبارت است از جمع نغمات ملایمه که بر شعری ترتیب کنند، در دوری از ادوار ایقاعی.
از منابعی که در دست است اینچنین بر می آید که قدما ملایم بودن اصوات را شرط اصلی تعریف لحن میدانستند.
تنها در موردی که عبد القادرهم به آن اشاره کرده است در تعریف فارابی از لحن ،اصوات متنافر یا(غیر مطبوع)وارد میشوند.ملایمت اصوات از جهت مطبوع بودن به جنس،رنگ وشدت تولید صوت باز میگردد.
اما در مورد نسبت زیر و بمی اصوات «صفی الدین ارموی» معتقد است؛ هیچ صوتی فارق از زیر وبمی نیست.صوت اصل است وزیرو بمی صورت اند.واینها بدون یکدیگریافت نمیشوند، ونیز زیر وبمی علاوه بر اینکه از خواص صوت هستند میتوانند تداوم محسوس داشته باشند مثل صدایی که از کشیدن اجسام روی زمین به گوش میرسد، و زیر وبمی به سختی و متخلل بودن آن بستگی دارد، وبا اینکه دراین صوت تداوم محسوسی از زیر و بمی وجود دارد، نمی توان آن را نغمه به شمار آورد، پس باید در جستجوی یک ویژگی دیگر بود که نغمه را از صوت متمایز کند و آن ویژگی را نمی توان در عبارت «طبع آدمی از آن محظوظ شود»یافت زیرا نغمه هایی از حنجره های نابهنجار شنیده می شود ،که شنونده آن را نازیبا می یابد با این حال این صداها در شمار نغمه هستند.*
آنچه موسیقی را تشکیل می دهد صوت است و سکوت .حال ا گر کسی با استفاده از اصوات نازیبا فضائی بیامیزد که در تعریف و شاکله ی نهایی خود بیانگر مفهومی باشد که در آن استفاده از آن صوت ضرورت بیابد چه اتفاقی می افتد؟.آیا نویسنده ای که با استفاده از کلمات نازیبا متنی مینویسد یا نقاشی که با استفاده از خطوط و زوایای مزاحم، اثری تولید می کند که بیانگر فرمی خاص یا گویای مفهومی جدید است ،خارج از تعریف ادبیات و نقاشی عمل کرده است؟
زیبائی شناسی انسان گرچه به ریشه های فرهنگی،تاریخی وجغرافیائی وصل است ولی در هر برهه از زمان دستخوش تغییرات است حال این سوال مطرح میشود که آیا یک پدیده میتواند به همراه خود زیبائی شناسی جدیدی بیافریند یا زیبائی منحصر به یک ارتباط یکطرفه توسط مخاطب با اثر هنری است؟
بحث راجع به اینکه معنا و مفهوم چیزی به اسم موسیقی کجا ودرکدام لایه ی اثر موسیقی هویداست،از حوصله ی این مقال خارج است،ولی اگر معنای جنگ در مارش ،مفهوم صبح در ماهور واحساس غم در دشتی اتفاق بیفتد ،یعنی ریتم ومد در موسیقی دارد معنا میسازد .
حال اینکه بخش عمده ای از معنای موسیقی به جنس ابزار مولد صوت بستگی دارد. استفاده از ابزاری که جنس،ریتم وفواصل خود را می طلبد ،ابزاری که به فراخور انتخاب و استفاده آهنگساز به کار میاید،خارج از این که بخواهیم با یک ساز حالتی مجازی ایجاد کنیم تا معنا را تولید کند، استفاده ی مستقیم از ابزار واقعی است که میتواند بدون مستعار کردن صوت به آن چیز دیگر، قابلیت استعاره در لایه های دیگر موسیقی را بوجود آورد که شاید با حقیقت موسیقی نسبت نزدیکتری دارد.
استفاده ی ابزاری خارج از حوزه ی اینسترومنتال موسیقی در کار های کیتارو ،تئودوراکیس و یا گروه استامپ به عنوان عناصر مولد موسیقی از مصادیق این موضوع است.
قاعده مندی اصوات در فواصل تمام،نیم و ربع پرده ای همچنان که ریتم آنها به هر بازه ی زمانی قابل تغییر است میتواند دستخوش تغییر و تعریف جدیدی منحصر به خودش باشد.
برخی آثار شوئنبرگ کیج و اشتوکهاوزن در غرب و تجاربی مثل تمرینات تونال و کارگاه پست مدال در کشور خودمان مصداق تعریف جدیدی از قاعده مندی اصوات به جهات تونالیته،تغیرات گام وتغیرات اینسترومنتال میباشد.
ملایمت را اگر به عنوان یکی از صفات صوت در نظر بگیریم میتوانیم موسیقی را بعنوان دست ورزی با اصوات به شکل گسترده تری ببینیم.
با نگرش به موسیقی از این منظر میتوان آوازهای «لویی آرمسترانگ»، «تام ویتس»، «جنیس جاپلین» و برخی از خوانندگان راک و هوی متال را از جمله آثار هنری شاخص قرار داد. حضور سینتی سایزر و گیتار الکتریک با افکتهای خاص و عجیب ورود صدا هایی را در حوزه ی موسیقی مهر تایید زده است که در تعریف ملایمت صوت نمیگنجد.
شیوهی آواز خواندن «فرهاد مهراد» و «فریدون فروغی»، چنان که بهقول «اسفندیار منفرد زاده» بهگوش برخی دلخراش میآمد اما در آن دوران بیانگر مفهوم درون خود بود که شاید اعتراض به وضعیت زمان خود را رقم می زد. جنس و رنگ صدای افرادی مثل «محسن چاووشی»، «شاهین نجفی»، «سروش لشکری» و «بابک میرزاخانی» تعریف جدیدی از تولید صوت را بوجود میاورد که در ساختار و فرم خود جای تأمل دارد.
مثلا خاصیت صدای «محسن نامجو» بدون اینکه ساز کوکی داشته باشد یا تکنیک برجستهای در حوزه نوازندگی ارائه دهد و حتی در خواندن از فالشی نپرهیزد همه و همه گویی جز بیانمندی اجراییش هستند که شنوندگان خودش را هم دارد.
روحیه و زیبایی شناسی ایرانی بیشتر تکیه بر ظرائف و لطافت و ملایمت پدیدهها دارد، ازین رو آثار «استاد فرشچیان»، مینیاتور «رضا عباسی»، موسیقی دستگاهی،خط میرداماد معرق کاری کاشی کاری مینا کاری و کلاً فرمهای متقارن مملو از ظرایف و زیباییهای کشنده را می پسندد. اما انگار گریزی نیست از اینکه؛ هنر را با انیمیشن های تخیلی، فضاهای رمانتیک زندگی را با ابزار و افکتهای تکنولوژیک ونشستن در کنار رود بر بستری از سبزه را در بالکن بالای خیابان در صدا و تصاویر آهنی باز یافت.
- بابک رجبی / مجلهی موسیقی ملودی
باتشکر از درج مطلب اینچانب در مجله اگر نظری راجع به متن نوشته باشند کجا میتوانم بخوانم.
شما میتوانید به هنگاه ثبت یک نظر جدید تیک “مرا از نظرات جدید بهوسیلهی ایمیل با خبر کن” را بزنید تا اگر کاربری نظری ثبت کند برایتان یک ایمیل ارسال شود و از نظرات سایر خوانندگان مطلع شوید.